پیدایش روش بیورزونانس درمانی
با بازگشت به 3000 سال پیش، متوجه میشویم که طب چینی بیان کرده که مسیرهای انرژی فعالیت اندامها را هدایت میکنند و این فعالیتها در معرض ارتعاشات ریتمیک هستند. وجود مریدین و گرفتگی در مریدین از طریق پزشکی هستهای و سایر روشها ثابت شده است.
بدن عمداً واکنشهای شیمیایی را از طریق ارتعاشات الکترومغناطیسی (فوتونهای زیستی) هدایت میکند. تحقیقات اخیر نشان میدهد که تأثیر مواد هومیوپاتی به دلیل الگوهای ارتعاشی آنها است. دکتر Dr. Cyril و W. Smith از دانشگاه سالفورد انگلستان طریق آزمایشاتی ثابت کردند که واکنشهای آلرژیک را میتوان با اعمال ارتعاشات الکترومغناطیسی با فرکانس خاص روی بدن خنثی کرد. در نتیجه علائم آلرژی در طی چند دقیقه در طول درمان ناپدید میشوند.
تجربه نیز نشان میدهد که با اعمال کردن ارتعاشات معکوس به ضایعات متابولیک تهنشینشده به بدن، این ترکیبات راحتتر حرکتکرده و آزاد میشوند. در فرانسه مشاهده شد که فلزات سنگین ذخیره شده در بدن پس از دریافت حداقل دوز از همان مواد، از بدن حیوانات آزمایشی دفع شدند.
دکتر فرانتس مورل و دامادش اریش راشه اولین دستگاهی را ساختند که بر اساس نتایج این تحقیق عمل میکرد. دستگاه آنها قادر بود سیستم بیوفوتونی بدن را بخواند و فرکانسهای مختلف ساتع شده از بدن را بسته به اینکه برای بدن مفید یا مضر هستند، آنها را تقویت کرده یا حذف کند. با کنترل این فرکانسها تعادل سالم به دست میآید. روش بیورزونانس درمانی و تئوری نظری که کاربرد این روش را تائید میکند توسط این فناوری توسعه داده شد.
برای دیدن تمامی محصولات بیورزونانس کلیک نمایید.
لاخوفسکی و تئوری فرکانسهای سلولی
جورج لاخوفسکی مهندس، دانشمند، نویسنده، محقق و مخترع روسی بود. او در زمینه مهندسی و زیست شناسی بسیار خبره بود. ترکیب همین دو علم بود که او را راهنمایی و به اثبات نظریههایش کمک کرد. بزرگترین پروژه زندگی او ساخت نوسانگر موج چندگانه (MWO) بود.
او این دستگاه را برای نیکولا تسلا ، طراحی کرده بود. لاخوفسکی با انجام آزمایشهای فراوان بر روی گیاهان، حیوانات و انسانها که با نتایج شگفتانگیز همراه بود، طرح اولیه دستگاه را بسط داد.
او در کتاب خود “راز زنده بودن، الکتریسیته، تشعشع و بدن” بیان کرد که سلولهای هر موجود زنده به تنهایی مانند فرستندهها و گیرندههای کوچک رادیویی عمل میکنند.
همان طور که می دانیم، وجود میدانهای الکتریکی قوی در سراسر غشای سلولی به عنوان یک واقعیت کلیدی در زیست شناسی سلولی پذیرفته شده است. با این حال، این واقعیت که سلول دارای میدان الکتریکی داخلی است، کشف جدیدی است. لاخوفسکی استدلال کرد که همه سلولهای زنده (گیاهان، انسانها، باکتریها، انگلها و غیره) دارای خواصی هستند که این ویژگیها معمولاً به مدارهای الکترونیکی مرتبط است.
این ویژگیها عبارتند از مقاومت، ظرفیت خازنی و اندوکتانس. اگر این سه ویژگی الکتریکی به درستی تنظیم باشند، در صورت حمایت توسط یک منبع انرژی خارجی کوچک و ثابت با فرکانس صحیح، نوسانات موج سینوسی با فرکانس بالا تکرار خواهند شد. لاخوفسکی استدلال کرد که نه تنها همه سلولهای زنده نوسانات با فرکانس بسیار بالایی تولید و منتشر میکنند، بلکه نوساناتی را که از منابع خارجی به آنها تحمیل میشود را نیز دریافت کرده و به آنها پاسخ میدهند. یک سلول نرمال دارای پتانسیل الکتریکی 70- میلی ولت، یک سلول پیر 50- میلی ولت و یک سلول سرطانی دارای پتانسیل الکتریکی 15- میلی ولت میباشد.
هنگامی که یک سلول در عدم تعادل الکتریکی است، در پتانسیل غشا و عملکرد پمپ پتاسیم سدیم اختلال مشاهده میشود. پتانسیل بالا باعث تنظیم مجدد سلولها شده و آنها را به سطح اولیه خود برمیگرداند. این انرژی اضافی یکپارچگی سلول و جهت گیری مجدد ساختار مولکولی سلول را با آسانترین شکل ممکن بازیابی میکند. این پتانسیل بالا اساساً میدان هر سلول را به صورت جداگانه تقویت کرده تا به راحتی از یکدیگر پشتیبانی کنند.
از آنجایی که سلولها با تغییر نرخ نوسانات خود، بدن انسان را به وجود میآورند، در نتیجه میتوان گفت که بدن انسان مجموعهای از باتریهای زنده است. هر عضوی در بدن انسان میزان نوسان خاص خود را دارد. در بدن سالم این نوسانات مختلف به درستی هماهنگ میشوند. بدن انسان یک باتری کامل است که در معرض جریانهای کیهانی یا مغناطیسی است. اگرچه این جریانات برای چشم انسان نامرئی است ولی همیشه در محیط وجود دارند.
لاخوفسکی نظریه خود را اینگونه بیان کرد که اگر دامنه نوسانات سلولی به مقدار معینی برسد، بدن به اندازه کافی قوی خواهد بود که ارتعاشات مخرب میکروبها را از بین ببرد. از چهار طریق کلی عدم تعادل در بدن ایجاد میشود. از طریق مواد سمی که میخوریم، هوای آلودهای که تنفس میکنیم، قرار گرفتن در معرض محیطهای دارای انرژی منفی ناشی از تشعشعات آنتنهای موبایل، نحوه پردازش اطلاعات در افکار، جملات و احساساتمان. این عدم تعادل بدن را بیمار کرده و به آن فشاری تحمیل میکنند.
محققان، در همه گونهها پیری را با بیان ژنها مرتبط دانستهاند. در همه گونهها با افزایش سن سرعت فرآیندهای پردازش انرژی در سلولها کاهش مییابد.
بر اساس تحقیقات منتشر شده توسط دانشمندان دانشگاه تافتس، تغییرات طبیعی در ولتاژ غشای سلولهای بنیادی انسان، عامل قدرتمندی در فرآیند تمایز این سلولهای بنیادی است. همانطور که باب بک در مقالهای پیشنهاد کرد، “نوسانگر MWO لاخوفسکی تمایل دارد سلولهای بدن را در زمان به عقب، یعنی به زمانی که سلول جوانتر و پر جنب و جوشتر است برگرداند. هنگامی که منابع خارجی نوسان دقیقاً فرکانس مشابه فرکانس تولید شده توسط سلول را داشته باشند، استحکام و قدرت آن سلول افزایش یافته و قویتر میشود.”
سلولها در میکروارگانیسمهایی که باعث بیماری در فرد میشوند فرکانسهای متفاوتی نسبت به سلولهای سالم تولید میکنند. لاخوفسکی در مورد انسانها یا گیاهانی که از شرایط بیماری رنج میبرند، به این نتیجه رسید که اگر دامنه (اما نه فرکانس) نوسانات سلولهای سالم را افزایش دهد، این افزایش بر نوسانات تولید شده توسط میکروارگانیسمهای بیماری زا غلبه کرده و آنها را از بین میبرد.
از سوی دیگر دامنه نوسانات میکروارگانیسمهای بیماریزا را تقویت میکرد، و نتیجه این بود که نوسانات آنها غالبتر میشد و وضعیت بیماری در انسان یا گیاه را وخیمتر میکرد. لاخوفسکی پیشرفت هر بیماری را نبردی بین فرکانسهای نوسان سلول میزبان در برابر نوسانات ساتع شده از عوامل بیماریزا میدید. همانطور که می دانیم، پتانسیل منفی غشای الکتریکی وضعیت فیزیکی سلولهای ما است. که بر اساس عدم تعادل جزئی بین غلظت پتاسیم و سدیم در داخل و خارج سلول ایجاد شده است.
این عدم تعادل پایه و اساس قدرت الکتریکی ماست و توسط پمپ پتاسیم-سدیم ایجاد و حفظ میشود. عملکرد پمپ مکانیزم بسیار پیچیدهای است، اما توضیح ساده آن به شرح زیر میباشد: هم در فضای خارج سلولی و هم در فضای درون سلولی بارهای منفی و مثبت (یون) وجود دارد که با یکدیگر برابر هستند. یونهای دارای بار مثبت کاتیون نامیده شده و یونهای دارای بار منفی آنیون نامیده میشوند.
در فضای خارج سلولی کاتیون اصلی (بار مثبت) یون سدیم (Na+) و آنیون اصلی (بار منفی) یون کلر (Cl-1) است. به ترتیب در فضای داخل سلولی کاتیون اصلی یون پتاسیم (K+)و آنیون اصلی آنیونهای آلی مختلف هستند. هر مایع به طور جداگانه (داخل سلولی، خارج سلولی) از نظر الکتریکی خنثی است و هرچه بارهای مثبت بیشتری داشته باشد، بارهای منفی بیشتری نیز دارد. با این حال، تعداد بارها در خارج و داخل غشای سلولی متفاوت است و در نتیجه اختلاف پتانسیل در دو طرف غشاء ایجاد میشود.
این تفاوت در بارهای مثبت در دو طرف غشا توسط پمپ سدیم پتاسیم ایجاد و حفظ میشود. پمپ سدیم پتاسیم از انرژی آزاد شده در اثر تجزیه (هیدرولیز) یک مولکول ATP (ADP + P) برای انتقال یونهای Na+و K+ از مکان با غلظت کمتر به مکان با غلظت بالاتر استفاده میکند. این انتقال یک انتقال فعال است زیرا در جهت مخالف جهت انتشار غیرفعال صورت میگیرد. بنابراین، به ازای هر 3 یونNa+ که توسط پمپ به سمت خارج سلول پمپ میشود، 2 یون K+ به سلول وارد میشود.
70 تریلیون سلول در بدن انسان مانند باتریهای مایع کوچکی هستند که با ولتاژ 70- میلی ولت به شکل درست کار میکنند. هنگامی که ولتاژ به 50- میلی ولت کاهش مییابد، در این شرایط فرد بیمار خواهد بود، چه بیماری آشکار شده باشد چه نشده باشد. هنگامی که ولتاژ به 15- میلی ولت کاهش مییابد، فرد به سرطان مبتلا شده است.
غشای سلولی به شکل یک طرفه عمل کرده و پالس مغناطیسی زمین را به انرژی پتانسیل الکتریکی که سلولهای ما را شارژ میکند، تبدیل میکند. این انرژی با کمک به اکسیژن رسانی بهتر، تولید ATP، جذب کامل مواد مغذی ضروری و حذف مواد زائد از سلول، متابولیسم سلولی را تقویت میکند. بدون این انرژی، سلول ضعیف شده و بیماری ایجاد میشود.
نوسان ساز چند موجی
لاخوفسکی بر اساس کار و اختراعات نیکلاس تسلا سیستمی را توسعه داد. او از نوسانگرهای جرقهای، تسلاکویل و حتی نوسانگرهایی با لولههای خلاء (لامپ) استفاده کرد و چندین دستگاه را اختراع کرد.
نوسان ساز چند موجی (MWO) به دو آنتن مجزا به نام آنتنهای لاخوفسکی ختم میشود. این آنتن ها باعث جوانسازی کل بدن بیماری که در فاصله کمی از آنها مینشیند، خواهد شد.
لاخوفسکی شکل DNA را مدتها قبل از کشف آن پیش بینی کرده بود. او هسته سلول را پر از “رشتههای نخ” که شبیه یک مدار الکترونیکی نوسانی بوده و قادر به ارسال و دریافت اطلاعات ارتعاشی است، در نظر گرفته بود. لاخوفسکی معتقد بود که هر سلول بدن ارتعاش داخلی خاص خود را دارد. او بیماری را به عنوان نبرد ارتعاشات، بین سلولهای بدن در برابر ویروسها و باکتریها میدید، اگر در این نبرد ارتعاشات عوامل بیماریزا پیروز شوند، سلولها از لحاظ انرژی افت خواهد کرد و مستعد ابتلا به بیماری میباشند.
به گفته لاخوفسکی، راه مقابله با این حمله ارتعاشی اعمال طیف گستردهای از فرکانسهای رادیویی و فرکانسهای هارمونیک نامحدود به سیستم میباشد. سپس بر اساس اصل “رزونانس سمپاتیک”، هر سلول فرکانس مناسب مورد نیاز برای تقویت ارتعاش داخلی خود را انتخاب میکند و به این ترتیب سلول سالم را در برابر حملات ارتعاشی ویروسها و باکتریها مقاومتر خواهد شد. در موسیقی، اصطلاح رزونانس سمپاتیک زمانی استفاده میشود که یک سیم به یک ارتعاش خارجی که هارمونیک مشابه خود را دارد پاسخ میدهد (در این شرایط سیم با فرکانس ارتعاش خارجی به طور هماهنگ ارتعاش میکند).
“رزونانس سمپاتیک یا ارتعاش، یک پدیده هارمونیک است که در آن جسم ارتعاشی به ارتعاشات خارجی که شباهت هارمونیکی به آن دارد پاسخ میدهد. بدن انسان خودش یک سیستم انرژی است. وقتی این سیستم انرژی از تعادل خارج شود و آهنگ آن تغییر کند، به صداهای معمولی پاسخ نخواهد داد. بدن را میتوان به یک ارکستر موسیقی تشبیه کرد.
اگر سیستمها متعادل نباشند، موسیقی به گوش نخواهد رسید.” تعادل این سیستم توسط عوامل مختلف داخلی و خارجی تعیین میشود. به عنوان مثال تأثیرات درونی فرآیندهای روانی و عاطفی میباشند. تأثیرات خارجی ناشی از قرار گرفتن در معرض تشعشعات الکتریکی از جمله تلویزیون، مایکروویو، رایانه، Wi-Fi، iPad، تلفن همراه، آنتن تلفن همراه، سم پاشی هوایی و غیره میباشند. باکتریها، ویروس ها، قارچها و انگلها سایر عوامل خارجی هستند.
نوسانگرهای موج لاخوفسکی تا سال 1942 در ایالات متحده تا 15 سال بعد از آن در اروپا مورد استفاده قرار گرفتند. به محض مرگ لاخوفسکی در سال 1942 دستور داده شد که این دستگاهها از بیمارستانهای ایالات متحده خارج شود. در سال 1942 لاخوفسکی در 72 سالگی در اثر تصادف رانندگی درگذشت.
درمان سرطان با فرکانسهای رادیویی اولترا
مقاله زیر توسط جورج لاخوفسکی برای اولین بار در مجله رادیو نیوز در سال 1925 منتشر شد. او تحقیقات و نظریههای خود را با دستگاهی مورد بحث قرار میدهد که نوسانگر موج چندگانه نامیده است (که به آن “نوسانگر رادیو-سیلولو” نیز گفته میشود). این دستگاه از سیم پیچ تسلا که برای درمان استفاده میکرد، اقتباس شده است.
“در حین توسعه این نظریه، بیان کردهام که چگونه متقاعد شدهام که علم روزی نه تنها ماهیت میکروبها، بلکه تشعشعاتی که آنها تولید میکنند و روشی برای از بین بردن بیماری باسیل در بدن انسان با استفاده از تشعشعات مناسب را نیز کشف خواهد کرد. تحقیقاتی که توسط دستگاههای ویژه انجام دادم نتایجی را کسب کردهاند که نظریه من را اثبات میکنند.
نظریه این است که حیات از تشعشعات زاده شده، توسط تشعشعات ادامه مییابد و در اثر هر حادثهای که منجر به نابودی تعادل نوسانی شود متوقف میشود، به ویژه توسط تشعشعات میکروبهای خاص که سلولهای ضعیفتر را سرکوب میکنند. قبل از اینکه به استدلال خود ادامه دهم، لازم است به منظور ارائه حقایق به خواننده نا آگاه اول بیان کنیم که نوسانات واقعا چیست، تا بتوانند آن را تصور کنند.
بدین منظور از حرکت آونگ استفاده خواهد شد. هنگامی که یک آونگ از موقعیت تعادل خود جابجا میشود، به جلو و عقب حرکت میکند که تحت عنوان نوسانات همزمان شناخته میشود. و این حرکات ادامه دارد تا زمانی که انرژی ذخیره شده به طور کامل تمام شود. با استفاده از یک موتور، یک فنر یا یک آهنربای الکتریکی، میتوان دامنه حرکت پاندول را ثابت نگه داشت و نوساناتی ایجاد کرد که از بین نمیروند.
اگر برعکس، منبع نیرو حذف شود، نوسانات از بین میروند و لازم است نه تنها نیرویی که نوسانات را حفظ میکند، دوباره اعمال شود، بلکه به انرژی اضافی برای شروع حرکت در آونگ نیز نیاز است. نوسان یک آونگ دقیقاً بازتاب همان چیزی را که در سلولهای موجود زنده اتفاق میافتد.”
ترکیب بندی بدن
اندامهای ما از سلولهایی تشکیل شدهاند که خود این سلولها دارای پروتوپلاسمی حاوی مواد معدنی و اسیدهای مختلف مانند آهن، کلرید، فسفر و غیره هستند. با استفاده از ترکیب این عناصر است که سلولها امواج بیرون را تشخیص میدهند و به طور مداوم با فرکانس بسیار بالا ارتعاش میکنند. شاید فرکانس این نوسانات بالاتر از فرکانس نوسانات پرتوهای ایکس یا حتی بیش از سایر ارتعاشات شناخته شده و اندازه گیری شده امروزی باشد.
دامنه نوسانات سلولی باید به مقدار معینی برسد تا موجود زنده به اندازه کافی قدرت داشته باشد که ارتعاشات مخرب میکروبهای خاص را دفع کند. اخترفیزیکدانان آزمایشهای بسیار جالبی برای اثبات وجود ارتعاشاتی که به آنها پرتوهای نفوذی گفته میشود و فرکانس آنها از پرتوهای ایکس و آلفا، بتا و گامای ساتع شده از رادیوم بیشتر است، انجام میدهند. طبق این نظریه چنین پرتوهایی توسط خود زمین تولید میشوند و منبع برخی دیگر فضای خارج از زمین میباشد.
اندازه گیریهای دقیق صحت این نظریه را ثابت کرده است بنابراین این باور کاملا جایز است که این پرتوهای نفوذی یا حداقل برخی از آنها، حرکت ارتعاشی سلولهای زنده و در نتیجه حیات را به وجود میآورند. به عنوان مثال، یک سلول که با فرکانس خاصی و یک میکروب که با فرکانس متفاوتی ارتعاش میکند را فرض کنید.
میکروب از طریق تشعشع خود شروع به مبارزه با سلول میکند و بیماری آغاز میشود. اگر سلول نتواند این ارتعاشات قویتر را دفع کند و اگر دامنه ارتعاش خودش کاهش بیابد، دامنه ارتعاشات میکروب افزایش خواهد یافت و ارتعاشات سلول را کاهش داده و متوقف میکند که در نتیجه منجر به ایجاد بیماری یا مرگ خواهد شد. برعکس، اگر سلول زنده به دلایل داخلی یا خارجی با دامنه مناسب ارتعاش کند، حمله نوسانی دفع خواهد شد.
در طی درمان میکروبها و سلولهای سالم همگی در معرض فعالیت الکتریکی یا رادیواکتیو که برای از بین بردن پرتوهای ناخواسته استفاده میشود قرار میگیرند و سرکوب کردن این امواج نا خواسته بدون آسیب رساندن یا کشتن سلولهایی که باید درمان شوند، دشوار است. در واقع، از زمان پاستور دانشمندان به طور مداوم در جستجوی وسیلهای برای از بین بردن میکروبها هستند. مشکل بزرگ همه روشهای کشف شده این بود که سلول نیز مورد حمله قرار میگرفت. تجربه به دست آمده در درمان سرطان و سل با رادیوم، اشعه ایکس یا اشعه ماوراء بنفش، نشان میدهد که کار یک محقق چقدر دشوار است.”
روش جدید
درمان این نیست که میکروبها را در تماس با سلولهای سالم از بین ببریم، بلکه درمان از طریق تقویت نوسانات سلولی اتفاق میافتد. این تقویت نوسانات سلولی یا میتواند مستقیماً از طریق تقویت فعالیت رادیویی خون اتفاق بیوفتد و یا با استفاده از پرتوهای مناسب یک عمل مستقیم روی سلولها ایجاد شود. با توجه به این نظریه و با هدف کاربردهای درمانی ، دستگاهی به نام “نوسانگر رادیو-سیلولو” ساخته شد ، با این دیدگاه که سلولهایی که با طول موجهای بسیار کوتاه ارتعاش میکنند، امواج با فرکانس مناسب خود را در امواج هرتزی که ویژگی تولید هارمونیکهای بسیار کوتاه را دارند، پیدا خواهند کرد.
زمانی که سلولی با ارتعاشات بسیار ضعیف در معرض میدان تابشهای متعدد قرار میگیرد، فرکانس خود را پیدا کرده و از طریق پدیده رزونانس دوباره نوسانات عادی خود را از سر میگیرد. استفاده از این ارتعاشات پیشنهاد شده است، چرا که این نوع ارتعاشات توسط امواج رادیویی ایجاد میشود و بر خلاف اشعه ایکس و رادیوم بی ضرر هستند. بنابراین، کاربرد آنها هیچ خطری برای اپراتور ندارد.
عنوان کتاب: حقیقت بیورزونانس Bioresonance the Truth
نویسنده: وانیس آناگنوستوپولوس loannis Anagnostopoulos
مترجم: دکتر مهتاب جهان شاه طلب
References
Agulova L.P., Udaltsova N.V., Shnol S E. (1984). Correlation between macrospopic fluctuations in biological and physicochemical processes and cosmo-physical factors, in: Electromagnitnye polya v biosfere (Electromagnetic fields in biosphere). “Nauka” Publisher, Moscow. 1, pp. 220-224.
Almquist, E. (1925). Biologische Forshungen ueber die Bakierien (Biological Research on Bacteria). Stockholm. Bacilli Revealed by New Microscope; Dr. Rife’s Apparatus, magnifying 17,000 Times, Shows Germs Never Before Seen. The New York Times. November 22, 1931. p. 19.
Bare J.E. (2005). Understanding Our Frequencies Through Harmonic Associations. https://www.rife.de/understanding-ourfrequencies.html
Cohen S., Popp F.A. (1997.) Biophoton emission of the human body. Journal of Photochemistry and Photobiology B: Biology. 40(2): 187-189
Dilier, |. (1974). Tumor Incidence in ICR-Albino and C57/B16JNJ Male Mice Injected with Cultured forms from Mouse Malignant Tissues. Growth, Vol. 38, page 507.
Dunn H.H. (1931). Movie New Eye of Microscope in War on Germs. Popular Science. 118 (6): 27, 141. ISSN 0161-7370.
Hammad M. (2018). Re: Do you known to Royal Raymond Rife. Retrieved from: https://www.researchgate. net/post/Do_you_known_to_Royal_R aymond_Rife/Sbf0278e492 1ee508a18d7a9/citation/download.
Lakhovsky G. (2007). The Secret of Life. Digireads.com (January 1, 2007). LehningerA.L. (2020). Complete Dictionary of Scientific Biography. Encyclopedia.com.
Nenah S. (2018). The Rife Handbook of Frequency Therapy and Holistic Health: an integrated approach for cancer and other diseases, 5th Edition.
Popp F. A., Chang J.J., Herzog, A., Yan, Z., Yan, Y. (2002). Evidence of non-classical (squeezed) light in biological systems. Physics Letters A, 293(1-2): 98-102